جدول جو
جدول جو

معنی شاخ بدیوار - جستجوی لغت در جدول جو

شاخ بدیوار
(بِ دی)
کنایه از گردنکش. (آنندراج) (غیاث) (فرهنگ نظام). مغرور. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (غیاث). خودبین. (ناظم الاطباء) :
مغزش ز نسیم سحری گشت پریشان
زین جرم که شد شاخ بدیوار شکوفه.
صائب (از فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شاخ بردیوار
تصویر شاخ بردیوار
مغرور و گردنکش، برای مثال فردا کندت زمانه پامال چو خاک / امروز اگر چه شاخ بردیواری (ظهوری - لغتنامه - شاخ بردیوار)
فرهنگ فارسی عمید
(بَ دی)
کنایه از مردمان پیش خود برپا و زعمی و گردنکش باشد. (برهان قاطع). شاخ به دیوار. (آنندراج) :
فردا کندت زمانه پامال چو خاک
امروز اگر چه شاخ بر دیواری.
ظهوری (از انجمن آرا).
باغبان چمن بود دلگیر
از درختان شاخ بر دیوار.
سلیم (از آنندراج).
و رجوع به شاخ بدیوار شود
لغت نامه دهخدا
(دی)
دیوار بلند و ستبر قصری یا قلعه و غیره. (یادداشت مؤلف) : چنانکه به هفت سال بیرون قصبه کشت نکردند. کشتی که بود در اندرون شاه دیوار بود... (تاریخ بیهق). و تخریب شاه دیوار قصبه به فرمان ملک عضدالدین بود. (تاریخ بیهق). یک محله سبزوار غارت کرد و شاه دیوار و قلعه خراب کرد. (تاریخ بیهق)
لغت نامه دهخدا